سلام به شما دوستان عزیز؛ امیدوارم حالتان خوب باشه و همیشه در حال رشد مثبت باشید. در این مقاله قصد داریم با موضوع: چگونه ایده های عالی را بدزدیمو۹؟ در خدمت شما عزیزان باشیم. با ما همراه باشید.
مقدمه
تی. اس. الیوت:
- شاعران تازه کار کپی می کنند
- کهنه کار می دزدند
- بد اثری را که دزدیده اند از شکل می اندازند
- خوب آن را با احساس درونی خود می آمیزند و به کار بهتر و متفاوتی بدل می کنند
چگونه مانند یک هنرمند به دنیا بنگریم
نخست باید بدانیم چه چیزی ارزش دزدین دارد، آن گاه به سراغ مورد بعدی برویم. پاره ای از ایده ها خوبند و ارزش دزدیدن دارند و پاره ای دیگر نه. وقتی اینگونه به دنیا بنگرید دیگر نگران خوب و بد نخواهید بود.
دیوید بوئی
«آنچه ارزش دزدین دارد مانند استادی است که همواره به من می آموزد.»
هیچ چیز بکر نیست. هیچ اثری ناب نیست و تمام کارهای خلاقانه جهان، بر اساس آثار هنری گذشتگان خلق می شوند. همانطور که آندره ژید نویسنده فرانسوی به آن اشاره می کند:
هرچه نیاز به گفتن داشت، قبلا گفته شده است. اما از آن جا که کسی به آن گوش نداده است، همه چیز باید دوباره و دوباره گفته شود.
اگر از بند اصالت ناب خود را برهانیم، می توانیم تلاش بیهوده برای خلق اثر از هیچ را متوقف سازیم و تاثیرپذیری خلاق را جایگزین آن کنیم.
شجره نامه ایده ها
هر اندیشه نو، ترکیب یا پیوند با چند اندیشه قبلی است. در مدارس هنری ترفندی را به کار می برند، به این صورت:
بر روی تکه ای کاغذ، دو خط موازی بکشید.
چند خط اینجا وجود دارد؟
خط اول، خط دوم، اما خط دیگری هم بین این دو خط وجود دارد.
می بینید؟ ۳=۱+۱
ژنتیک نمونه خوبی در این باره است. شما یک مادر دارید و یک پدر. خصوصیاتی که از هر دوی آن ها به ارث برده اید، اما نتیجه فراتر از آن است. شما ترکیبی از مادر، پدر و نیاکان خود هستید. در واقع شما ترکیبی از انتخاب ها و آمیزه ای از هر آنچه هستید که اجازه داده اید به زندگی تان راه یابند و بر شما تاثیر بگذارند.
گوته گفته است: ما توسط آنچه دوست داریم شکل می گیریم و ساخته می شویم.
هرچه بکاری همان را درو کنی
از هر جایی که به شما الهام می بخشد و به تخیلتان کمک می کنند بدزدید.
- فیلم های قدیمی و جدید
- موسیقی
- کتاب
- نقاشی
- عکس
- شعر
- آرزو
- گفتگوهای اتفاقی
- ، معماری پل ها
- ، علائم خیابان ها
- درخت ها
- ابرها
- آب
- نور و سایه
همه را ببلعید اما در نهایت آنچه را که دزدیدید انتخاب کنید که دقیقا بیانگر روح شماست. در این حالت کارتان درست خواهد بود.
جیم چارموش فیلم ساز آمریکایی:
خود را از شجره نامه خانوادگی بالا بکشید.
به جای اینکه روی یک اندیشمند، نویسنده و یا هنرمندی که دوست می دارید تعمق کنید و سبک و شیوه اش را مورد واکاوی قرار دهید و علاقه آن اندیشمند را بیابید و درباره اش بخوانید، این کار را آنقدر تکرار کنید تا ابهامی باقی نماند و بتوانید شجره آن اندیشمند را ترسیم نمایید. آن گاه است که می توانید بشکافید و بار دهید و خود را جزئی از آن نسل خلاق بنگارید.
مدرسه خودتان باشید
- درس و مدرسه همیشه با هم منطبق نیستند. چه مدرسه بروید و چه نروید همیشه باید بیاموزید. هرچه می خواهید در گوگل جستجو کنید. رویاهایتان را گوگل کنید. مشکلات خود را گوگل کنید. قبل از آنکه سوال بپرسید در گوگل جستجو کنید. یا جواب را پیدا می کنید، یا سوال بهتری می پرسید.
- کتاب جمع کنید حتی اگر بلافاصله قصد خواندنش را ندارید. جان واترز گفته است: هیچ چیز قدرتمند تر از کتابخانه ای با کتاب های نخوانده نیست.
- غنائم را برای آینده نگه دارید
- هرجا می روید دفتر یادداشت و خودکار با خود به همراه داشته باشید. عادت کنید که افکار و مشاهدات خود را به طور خلاصه یادداشت کنید. از کتاب های مورد علاقه خود نثل قول بردارید. گفتگوهای دور و برتان را ثبت کنید، حتی گفتگوهای تلفنی.
- یک پوشه دزدی داشته باشید. درست شنیدید پوشه دزدی همان است که از نامش پیداست. پوشه ای برای حفظ ایده هایی که از دیگران می دزدید. این پوشه می تواند دیجیتال یا آنالوگ باشد. مهم نیست که از چه ساخته شده است. مهم این است که کارایی داشته باشد.پوشه دزدی( پوشه بایگانی) می تواند به افکار فراموش شده شما جان دوباره ببخشد.
برای شروع منتظر شناخت خود نباشید
دست به کار شوید تا خود را بشناسید. از شروع کردن می ترسید؟ طبیعی است. این حالت بین تحصیل کرده ها بسیار رایج است.
خیال می کنید بقیه نمی دانند؟ نه، هیچ کدام از ما نمی دانیم. از هر کس که کار خلاقانه ای انجام می دهد، بپرسید! خواهد گفت نمی داند که ایده های خوب از کجا می آیند. فقط هر روز طبق برنامه برای کار حاضر می شوند، همین.
وانمود کنید تا به آن بدل شوید
شکسپیر می گوید:
دنیا صحنه نمایش است و زنان و مردان بازیگرانش. می آیند و می روند و در فرصتی که دارند نقش های متفاوتی ایجاد می کنند.
این عبارت را می توان به دو صورت تفسیر کرد:
- وانمود کنید به کسی که نیستید تبدیل شده اید. این کار را آنقدر انجام دهید تا شما را آن طور که می خواهید،ببینند.
- وانمود کنید که اثری می سازید تا واقعا بتوانید آن را بسازید.
«از یک نقش خیالی شروع کنید و واقعی شوید.»
گلن اوبری ین( نویسنده آمریکایی):
شروع کنید به کپی کردن
شروع کنید به کپی کردن از آثاری که دوست دارید. کپی و باز هم کپی. در انتهای کپی کردن خودتان را پیدا خواهید کرد.
یوهیجی یاماموتو( طراح ژاپنی):
هیچ کس با نگرش خاصی به دنیا نیامده است. وقتی از مادر زاده می شویم نمی دانیم کیستیم. با کپی کردن و تقلید از قهرمانان است که یاد می گیریم چه باشیم.
دقت کنید! ما در این جا درباره تمرین صحبت می کنیم نه سرقت هنری. سرقت هنری در نادیده گرفتن کار دیگران و جا زدن آن به عنوان اثر خودتان است.کپی کردن نوعی مهندسی معکوس است. همانند مکانیکی که اجزای ماشینی را جدا کرده تا دریابد چگونه کار می کند.
تقلید، تملق نیست
ما می خواهیم شما از ما بیاموزید، از ما بدزدید. اما در ابتدا آن چنان که باید از عهده بر نمی آیید. شما باید آن چه را که می آموزید با لحن و نگاه شخصی خود بیامیزید تا امضای خودتان را پیدا کنید. اگر اینگونه شروع کنید، روزی می رسد که دیگران از شما بدزدند.
فرانسیس فورد کاپولا (فیلم ساز آمریکایی):
ستاره بسکتبال، کوبی برایانت اعتراف کرده که همه حرکات خود را از تماشای فیلم های قهرمان هایش دزدیده است.
«چون حرکت جدیدی وجود ندارد.» اما از همان ابتدا که برایانت شروع به دزدیدن کرد. متوجه شد که فیزیکی شبیه قهرمان محبوبش ندارد و نمی تواند آن حرکات را به همان شکل بی نقص انجام دهد. بنابراین مجبور بود حرکات را با فیزیک خود تطبیق دهد.
از قهرمانان خود کپی کنید. ببینید کجا شکست می خورید؟ چه چیزی باعث تفاوت شما می شود؟ همان را تقویت کنید و به اثر شخصی خود بدل سازید.
کتابی بنویسید که مشتاق خواندنش هستید
آنچه را که دوست دارید بنویسید
بهترین اندرز نوشتن در مورد آنچه که می دانیم نیست، نوشتن از چیزی است که به آن علاقه مندیم.
داستانی را بنویسید که دوست دارید مشابه اش را بخوانید. هر وقت که نمی دانید چه باید بکنید، از خود بپرسید چه چیزی داستان بهتری می آفریند؟
وقتی اثری را دوست داریم و برایش بیقراریم:
- چرا این اشتیاق را به اثری ثمر بخش بدل نکنیم؟
- به کار مورد علاقه خود بیندیشید. به قهرمانان خلاق تان. آن ها به چه نکاتی بی توجه بوده اند؟
- چه خلق کرده اند؟
- چه چیزی را می توانستند بهتر انجام دهند؟
- اگر امروز زنده بودند چه می کردند؟
بروید و آن کار را انجام دهید.
از دست هایتان استفاده کنید
از مانیتور دوری کنید
شما هنگام خلق هرگز اثر خود را آنچنان که باید، لمس نمی کنید. مگر اینکه چاپش کنید.
کسانی که غرق در رایانه اند خوب تماشا کنید .ساکن و بی حرکت اند. نیازی به خواندن مقاله های علمی نیست تا بدانید نشستن مدام پشت رایانه شما و کارتان را باهم نابود می کند. ما نیاز به حرکت داریم تا احساس کنیم فقط با مغز خود نمی آفرینیم و از تمام وجود برای خلق اثر بهره می بریم.
رایانه برای تصحیح و آماده سازی جهت نشر بسیار کار آمد است. اما برای خلق و گسترش ایده ها مناسب نیست.
رایانه در ما نوعی کمال گرایی افراطی را بر می انگیزد. هنوز ایده را نپرورانده شروع به اصلاحش می کند.
امیدوارم مقاله چگونه ایده های عالی را بدزدیم؟ برای شما عزیزان مفید و کاربردی بوده باشد. خوشحال خواهیم شد نظرات و پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید.