ساختار سلسله مراتبی، مانعی بر سر راه دستیابی به بازخورد صادقانه
اگر ایدهای برای بهبود اوضاع کسبوکارتان داشته باشید، آیا به رئیستان تلفن میکنید و این موضوع را با او در میان میگذارید؟ احتمالاً خیر.
اما برای حل این مسئله چه میتوان کرد؟
باید یک سیستمِ بازخورد محور طراحی کنید که اجازه انتقال اطلاعات را میان بخشهای مختلف طبقاتی بدهد. مثلاً کمپانی انیمیشنسازی پیکسار، در سال ۲۰۱۳،رویدادی با نام «روزِ یادداشتها» برگزار کرد. در این رویداد، شرکت تمام کارهای خود را متوقف کرده و همه افراد روزشان را در کنار هم گذراندند و نظراتشان راجع به کمپانی را با هم در میان گذاشتند.
روز یادداشتها، برای پیکسار بسیار ارزشمند بود، چراکه کارمندان احساس کردند میتوانند به شکلی آزاد به بحث درباره مشکلاتی که با آن مواجه بودند بپردازند. در نتیجهِ این کار، کارمندان میدانستند که مشکلات موجود، به سادگی قابل حل است و با انتقال آن به افراد مافوق خود میتوانند این مشکلات را از بین ببرند و نقشی در موفقیت یک مجموعه بزرگ داشته باشند.
برای دریافت بهترین بازخوردها از کارمندان:
- رهبران باید مطمئن باشند که کارمندان نسبت به کارشان احساس مالکیت دارند.
- کارکنان شرکت باید حس کنند که به نظراتشان اهمیت داده میشود.
ترس از شکست، مانع ایجاد تغییر است
آدمها از تغییر فراری هستند، چراکه احساس میکنند یک محصول جدید و نا آشنا سبب بروز اشتباه بیشتر توسط آنها میشود. ما از اشتباه کردن بیزاریم چرا که نمیخواهیم «شکستخورده» جلوه کنیم. در نتیجه برای جلوگیری از شکستخورده جلوه کردن، صورت مسئله را کنار گذاشته و از تغییر فرار میکنیم.
ترس از انجام دادنِ «کار جدید» میتواند باعث شود بخواهیم با دقت بیشتری، آینده را کنترل کنیم. در کسب و کار این نکته را زمانی میبینیم که شرکتها برای اجتناب از مواجه شدن با آیندهای نامشخص، یک «مسیر امن» با برنامهای خشک و ساده را انتخاب میکنند. اما این عدمِ انعطافپذیری میتواند باعث شود که شرکتها موقعیتهای خوبی که انتظار آن را ندارند، از دست بدهند.
کاستیهای خود را بشناسید و حرف دیگران را بشنوید
ما بهطور ناخودآگاه اطلاعاتی را ترجیح میدهیم که نظرات خودمان را تأیید میکنند و چشم خود را روی گزینههای جایگزین میبندیم.
بهعبارتدیگر همه ما از سندروم میل به تأیید شدن (Confirmation Bias) رنج میبریم. مدیران باید برای اجتناب از این دام بزرگ، این حقیقت را قبول کنند که ممکن است کارمندانشان ایدهای بهتر از آنها داشته باشند.
کارمندانی که خود را در پیشرفت شرکت شریک بدانند، بیشتر نیز تلاش میکنند
ممکن است کاری را فقط به خاطر علاقهای که به آن داریم شروع کنیم، اما درصورتیکه آن کار به یک هدف نهایی منتهی نشود، احتمالاً نیمهکاره رهایش خواهیم کرد. پس شرکتها برای اینکه بهترین عملکرد را داشته باشند، نیازمند هدفی هستند که برای دستیابی به آن تلاش کنند. نیازی نیست که این هدف دقیق و مشخص باشد؛ حتی میتواند امری انتزاعی باشد، چیزی مثل «تلاش برای رسیدن به تعالی» که باعث میشود همه کارمندان بخواهند بهترین باشند.
کارمندان درصورتی که بدانند و ببینند که تلاششان بخش مهمی از پروسه انجام کار است، بیشتر تلاش کرده و بهتر میتوانند موانع را رفع کنند.
داشتن یک تیم خوب، مهمتر از ایدههای ناب و چارچوبهای درست است
اغلب افراد تصور میکنند که موفقیت در کسبوکار، به داشتن ایدههای خلاقانه بستگی دارد. ایدههای ناب قطعاً مفید هستند، اما عناصر مهمتری هم برای دستیابی به موفقیت وجود دارد: استخدام افراد درست!
داشتن یک تیم عالی، به مراتب مهمتر از داشتن ایدههای عالی است. مهم نیست که ایده شما چقدر خوب، اهدافتان چقدر روشن و برنامه بلندمدتتان چقدر دقیق باشد. بدون وجود یک تیم خوب برای عملی کردن آنها، موفق نخواهید شد. همچنین تیمهای متنوع که از افراد با قابلیتهای متفاوت و طرزفکرهای متنوع تشکیل میشوند، موفقتر عمل میکنند. چون تفاوتهای آنها امکان تکمیل و الهامبخشی به یکدیگر را ایجاد میکند.
به کارمندانتان اعتماد کنید
آزادی بخشیدن به کارمندان برای تصمیمگیری به شیوه خودشان، رویکرد بهمراتب بهتری است.
کارمندان در کار خودشان متخصص هستند و درنتیجه نسبت به حل مشکلات حوزه تخصصیشان، مناسبتر از مدیرانشان عمل میکنند. در واقع آنها به همین دلیل استخدام شدهاند!
برای آنکه بتوانیم تصمیمات آزادانهِ بزرگ را به کارمندان خود بسپاریم، باید به آنها اعتماد کامل داشته باشیم. بنابراین در استخدامها باید دقت کنیم که هر عضو جدید از مسئولیتپذیری بالا و هوش کافی برخوردار باشد، تا بتوانیم به آن فرد اعتماد کنیم.
میتوان به افراد باهوشی که تخصص واقعی برای تولید بهترین نتیجه و رفع فوری مشکلات را دارند اعتماد کرد.
کار اصلی یک مدیر، برگرداندن قوای شرکت پس از شکست است، نه فرار از ریسک و شکست!
به نظر میرسد برخی از کسبوکارها نسبت به دیگر کسبوکارها سهم بیشتری از بدبیاری دارند. با این که نمیتوان در برابر بدشانسی کار خاصی انجام داد، اما راههایی برای کسبوکارها وجود دارد تا جلوی آسیب دیدن از این بدشانسیها را بگیرند.
یکی از این راهها، جا انداختن تکنیک بازیابی، در برنامه تجاری این کسبوکارها بهجای تلاش برای جلوگیری کامل از شکست است.
این کار را از طریق ارزشگذاری بر فرآیندهای تکراریمی توان انجام داد. فرایندهای تکراری شامل تکرار چرخه انجام یک پروژه خاص و انجام بررسیها و تجزیهوتحلیلهای مختلف در هر چرخه تا رسیدن به هدف نهایی است. در این حالت می پذیریم که اشتباهات بخشی از هر پروژه هستند و تلاش می کنیم تا آنها را در سیکل بعدی انجام پروژه برطرف کنیم.
به منظور کاهش تأثیرات منفی این اشتباهات، می توانیم در ابتدای شروع کار ، به کارمندان زمان بیشتری برای تحقیق و اصلاح دهیم. با این کار، مطمئن می شویم که اصلاح اشتباهات و دوبارهکاری، در مقایسه با اشتباهاتی که در مراحل جلوتر و جدی تر، نسبتاً ارزانتر تمام میشوند.
محیط کاریِ خلاقی داشته باشید
معماری و طراحی داخلی محل کار باید الهامبخشِ خلاقیت باشد. در واقع تغییر فضا میتواند بهسادگی عوض کردن یک میز باشد.
همچنین طراحی محل کار باید بر اساس شخصیت کارکنان صورت بگیرد. کارمندان نباید مجبور به اجرای برنامههای تکراری روزمرهِ کاری شوند. بهجای این کار، آنها باید آزادانه بر مبنای استیلِ کاریِ شخصی خود فعالیت کنند. با در اختیار گذاشتن منابع و زمان، مطمئن شوید که کارمندانتان هم خوشحال میمانند و هم ممکن است ایده خلاقانهای که میتواند به سود شرکت باشد به ذهنشان خطور کند!
تغییر، عدم ثبات و قطعیت به همان اندازه که غیرقابلاجتناب است، ضروری نیز هست. فرهنگ یک شرکت زمانی میتواند واقعاً خلاق باشد که تمرکز روی ساخت یک تیم کاربردی، ایجاد اعتماد و پرورش محیطی خلاقانه قرار بگیرد.
پیشنهاد کاربردی:
نقشههای خشک و غیرقابل انعطاف طراحی نکنید.
اگر نقشههایتان هیچ انعطافی نداشته و قطعی باشند، دیگر فضایی برای تغییر باقی نمیماند تا درصورتیکه چیزی درست پیش نرفت، بتوانید آن را اصلاح کنید.
به محل کار خود تنوع ببخشید.
اگر محیط کارتان کسلکننده و غیر جذاب باشد، امکان بیعلاقگی به کار زیاد خواهد بود. پس با شخصیسازی محیط کارتان از این امر اجتناب کنید.
امیدوارم
مقاله رازهای افزایش
خلاقیت در سازمان برای شما عزیزان مفید و کاربردی بوده باشد. خوشحال خواهیم شد که نظرات و پیشنهادات خود را درباره این مقاله با ما در میان بگذارید.